معرفی کتاب دخیل عشق

متن مرتبط با «شهید» در سایت معرفی کتاب دخیل عشق نوشته شده است

معرفی کتاب «پیرمرد و صندلی (برگرفته از زندگی شهید مدرّس)»

  • «پیرمرد و صندلی (برگرفته از زندگی شهید مدرّس)»«پیرمرد و صندلی (برگرفته از زندگی شهید مدرّس)»پدیدآور: سید سعید هاشمیناشر: به‌نشرتعداد صفحات:‌ ۱۲۸شناخت تاریخ اواخر عصر قاجار بسیار حائز اهمیت و عبرت‌آموز است. اینکه انسان بداند چه شد که سردار سپه یا همان رضاخان با آن سابقه نامطلوب که بسیاری از نمایندگان مجلس از آن مطّلع بودند، توانست کاری کند که مجلس شورای ملی بر خلاف اصول قانون اساسی، حکم به انقراض دودمان قاجار و تأسیس سلسله پهلوی دهد، بسیار حائز اهمیت است. اینکه انسان بداند معدود نمایندگان فراکسیون اقلیت، نظیر مرحوم مدرّس و ملک‌الشعرای بهار و ... چه اقدامات و تلاش‌هایی کردند تا این امر رخ ندهد، نیز بسیار جالب است. این‌ها و بسیاری مطالب تاریخی ارزشمند دیگر نظیر چگونگی ترور میرزاده‌ی عشقی، عملکرد بسیار بحث‌برانگیز و عجیب مصدّق در آن برحه‌ی تاریخ و ... در قالب روایتِ داستانیِ کم‌نقص که هم اتقان و سندیت تاریخی دارد و هم از حیث هنر نویسندگی در سطحی بسیار قابل قبول است به شکلی که گویی انسان به تماشای یک فیلم جذّاب تاریخی نشسته باعث شده این اثر در نوع خود اگر بی‌نظیر نباشد، کم‌نظیر باشد. ضمن اینکه تصاویر زیبایی نیز به کمک قوای تخیّلِ مخاطب آمده تا تصوّر بهتری از فضای شکل‌گیری این داستان تاریخی در ذهن خواننده شکل‌ بگیرد.در بخشی از کتاب می‌خوانیم:مجلس ساکت بود. دیگر خبری از آن داد و فریادها و آن پچ‌پچ‌های همیشگی نبود. مدرس، ساکت و با اخم، آن جلو نشسته بود. حرفی نمی‌زد. همه چیز از قبل مشخص شده بود ... تدین که در جایگاه رئیس نشسته بود، شروع کرد به صحبت: «همان‌طور که وکلای محترم اطلاع‌دارند و در روزنامه‌ها هم درج شده، انتقاد ملت از سلسله‌ی قاجاریه به‌خصوص از شخص اعلی‌حضرت، زیاد شده ... ای, ...ادامه مطلب

  • معرفی کتاب «ملاقات در فکه: زندگی‌نامه شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)»

  • «ملاقات در فکه: زندگی‌نامه شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)»پدیدآور: سعید غلامیانناشر: سوره مهرتعداد صفحات: ۳۳۵در نخستین روز از مهرماه ۱۳۵۹، با آغاز جنگ، غلامحسین افشردی (حسن باقری) به خوزستان رفت. او در مدت ۲۸ ماه در میدان‌های جنگ از لحاظ اطلاعاتی و طراحی عملیات‌های کوچک و بزرگ به جایگاهی تأثیرگذار و کلیدی رسید و در ردیف فرماندهان رده اول جنگ بود که به دقیق‌ترین اطلاعات آگاهی داشت و می‌توانست راهکار ارائه دهد.این کتاب به خاطرات دوران کودکی شهید باقری و بعد از آن وقایع پیروزی انقلاب اسلامی و در پایان به حضور او در جبهه‌های جنگ می‌پردازد. او هنگام شهادت در ۲۷ سالگی جوانی بود که سمت جانشینی نیروی زمینی سپاه را داشت و در ردیف فرماندهان اول جنگ بود.غلامیان به خوبی توانسته یکی از وجوه کمترشناخته‌شده شهید باقری را نشان دهد، دوره‌ای را که او چند سال به عنوان خبرنگار فعالیت کرده و حاصل آن، انتشار یادداشت‌ها و گزارش‌هایی از حوادث مهم انقلاب است مانند حمله آمریکا به طبس.در این کتاب از خاطرات شفاهی ۶۵ راوی بهره گرفته شده و همراه با بخش تصاویر که شامل ۳۰ تصویر از شهید، خانواده و همکاران و بخش‌هایی از کارهای انجام شده او در روزنامه جمهوری اسلامی است. این کتاب را می توان زندگی‌نامه نظامی حسن باقری نامید. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • معرفی کتاب «نعمت جان (روایت زندگی صغری بستاک، امدادگر بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک)»

  • «نعمت جان (روایت زندگی صغری بستاک، امدادگر بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک)»پدیدآور: سمانه نیکدلناشر: راه یارتعداد صفحات: ۲۰۷کتابی عاشقانه، در خط مقدّم امدادرسانی، با قلمی روان، زیبا و مستند درباره‌ی دختری جوان در اندیمشک که از پاک کردن سبزی و عدس برای رزمندگان تا پرستاری و مسئولیت بخش بیمارستانِ مجروحینِ جنگی پیش می‌رود و پس از عاشقانه‌ای ناتمام، نذر می‌کند تمام جوانی خود را وقف مجروحین کند، حتی ازدواجش را ... .در بخشی از کتاب می‌خوانیم:صبح سوم مهر داشتم اطلاعاتِ پرونده‌ای را کامل می‌کردم. آقای علی‌اکبری آمد سمتمان، گفت:‌ «خواهرها، حلالم کنید.»پرسیدم: «چی شده؟ خیره إن‌شاء‌الله؟»گفت: «دارم می‌رم دوکوهه اسم بنویسم برم جبهه.»یک لحظه خشکم زد. گفتم: «خانواده‌ها با یه امیدی میان اینجا و به شما ارادت خاصی دارن. اگه می‌شه شما نرو.»گفت: «احساس می‌کنم جبهه بیشتر بهم احتیاج داره.»نتوانستیم قانعش کنیم که بماند. خداحافظی کرد و سوار موتورش شد و رفت ... طولی نکشید ... بمباران شد ... طولی نکشید بهمان خبر رسید علی‌اکبری مجروح شده و بردنش بیمارستان راه‌آهن ... بلافاصله با دخترها بلند شدیم و سراسیمه دویدیم سمت بیمارستان ... وقتی از پیدا کردنش در بیمارستان مأیوس شدیم، تصمیم گرفتیم برویم خانه‌اش ... وقتی رفتیم داخل، مادرش داشت ضجه می‌زد و به سروسینه‌اش می‌کوبید. قبلاً مادرش را دیده بودیم. تا چشمش به ما افتاد، با گریه و شیون گفت: «خواهرهای امیرحسین اومدن ... حنا بیارید بذارم دستشون ... اومدن عروسی ... امیرحسین همیشه می‌گفت این‌ها خواهرهامن.»علی‌اکبری درباره ما دخترها احساس مسئولیت خاص می‌کرد. همیشه سعی می‌کرد آقایانی که مراجعه می‌کردند بنیاد، ‌کمتر سمت ما بیایند و خودش کارشان را انجام می‌داد. در ع, ...ادامه مطلب

  • تسلیت رهبر انقلاب در پی شهادت سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او

  • به گزار پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه های عمومی کشور به نقل از دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، متن این پیام به شرح زیر است:بسم الله الرحمن الرحیمملت عزیز ایران!سردار بزرگ و پرافت, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها