ترجمه الغارات (سالهای روایت نشده از حکومت امیرالمؤمنین(ع))پدیدآور: ابراهیم بن محمد ثقفیترجمه، تحقیق و تنظیم: سید محمود زارعیناشر: بیان معنویتعداد صفحات: ۳۰۳کتاب غارات کهنترین منبع موجود در رابطه با نیمۀ دوم حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام است و بحث غارات معاویه بوده و به صورت خاص به بررسی آنها پرداخته است. این نیمهی روایت نشده حکومت حضرت (دوران پس از جنگ نهروان با خوارج تا شهادت حضرت) در تاریخ به اسم دوره غارات نامگذاری کردند. دلیل این نامگذاری هم به خاطر غارتها و شبیخونهای مکرر لشکریان معاویه بر شهرها و مناطق تحت قلمرو حکومت امام علی بوده است.این کتاب روضهی مجسم است! انسان با خواندن این کتاب میفهمد چرا حضرت امیر صلوات الله علیه در اواخر دوران حکومتشان بر فراز منبر شهر کوفه، مکرر از خدا تقاضای مرگ کردند و خلاصی از شر کوفیانِ سست عنصر و عافیتطلب را خواستار بودند!این کتاب عبرت محض است! بصیرت محض است! در بین برخی (خاصه برخی روشنفکران) تصویری فانتزی و کاریکاتوری از حضرت امیر صلوات الله علیه و نوع حکومتداریشان ترسیم شده، گویی حضرت هیچ برخورد خشنی با فتنهگران نداشتهاند و همه در حکومت حضرت آزاد بودند هر چه خواستند بگویند و هر چه خواستند بکنند. این کتاب ارزشمند این تصور باطل را از میان بر میدارد و تصویری حقیقی از مهر و قهر امیرالمؤمنین علیه السلام در ذهن مخاطب ترسیم مینماید.نیز انسان میفهمد چگونه عدم آمادگی و بصیرت مردم و سستی و ضعف یاران کار را به جایی میرساند که از رهبری چون علی بن ابیطالب علیهما السلام و وجود قانون الهیِ جامع، مانع و بینقصی چون قرآن کریم نیز در رفع فتنهها و ابتلائات کافی نخواهد بود! که حتی دست شخصیتی نظیر امیرالمؤمنین علیه السلام که عصمت الله , ...ادامه مطلب
«نعمت جان (روایت زندگی صغری بستاک، امدادگر بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک)»پدیدآور: سمانه نیکدلناشر: راه یارتعداد صفحات: ۲۰۷کتابی عاشقانه، در خط مقدّم امدادرسانی، با قلمی روان، زیبا و مستند دربارهی دختری جوان در اندیمشک که از پاک کردن سبزی و عدس برای رزمندگان تا پرستاری و مسئولیت بخش بیمارستانِ مجروحینِ جنگی پیش میرود و پس از عاشقانهای ناتمام، نذر میکند تمام جوانی خود را وقف مجروحین کند، حتی ازدواجش را ... .در بخشی از کتاب میخوانیم:صبح سوم مهر داشتم اطلاعاتِ پروندهای را کامل میکردم. آقای علیاکبری آمد سمتمان، گفت: «خواهرها، حلالم کنید.»پرسیدم: «چی شده؟ خیره إنشاءالله؟»گفت: «دارم میرم دوکوهه اسم بنویسم برم جبهه.»یک لحظه خشکم زد. گفتم: «خانوادهها با یه امیدی میان اینجا و به شما ارادت خاصی دارن. اگه میشه شما نرو.»گفت: «احساس میکنم جبهه بیشتر بهم احتیاج داره.»نتوانستیم قانعش کنیم که بماند. خداحافظی کرد و سوار موتورش شد و رفت ... طولی نکشید ... بمباران شد ... طولی نکشید بهمان خبر رسید علیاکبری مجروح شده و بردنش بیمارستان راهآهن ... بلافاصله با دخترها بلند شدیم و سراسیمه دویدیم سمت بیمارستان ... وقتی از پیدا کردنش در بیمارستان مأیوس شدیم، تصمیم گرفتیم برویم خانهاش ... وقتی رفتیم داخل، مادرش داشت ضجه میزد و به سروسینهاش میکوبید. قبلاً مادرش را دیده بودیم. تا چشمش به ما افتاد، با گریه و شیون گفت: «خواهرهای امیرحسین اومدن ... حنا بیارید بذارم دستشون ... اومدن عروسی ... امیرحسین همیشه میگفت اینها خواهرهامن.»علیاکبری درباره ما دخترها احساس مسئولیت خاص میکرد. همیشه سعی میکرد آقایانی که مراجعه میکردند بنیاد، کمتر سمت ما بیایند و خودش کارشان را انجام میداد. در ع, ...ادامه مطلب
روایت ناتمام (کتاب منصور ستّاری) پدیدآور: رضا رسولی ناشر: روایت فتح تعداد صفحه: ۱۵۰ شهید «منصور ستاری» در سال ۱۳۲۷ در روستای ولی آباد ورامین، دیده به جهان گشود. وی در طول دوران تحصیل همواره یکی , ...ادامه مطلب
باغهای همیشه بهار: روایتی داستانی از زندگی اماممحمدباقرعلیهالسلامپدیدآور: علیاصغر عزتیپاکناشر: سوره مهر؛ تعداد صفحات ۱۵۴علیاصغر عزتیپاک، نویسنده و داستاننویس که رمانها و مجموعه داستانهای او, ...ادامه مطلب